گزارش:
من آخر هفته ای که گذشت در برنامه ای شرکت داشتم به نام “کنگره سلولهای بنیادی”. این برنامه در سالن آمفی تئاتر مرکز قلب تهران با حضور 200-300 نفر که حدس می زنم بیشتر آنها پزشک بودند برگزار می شد. بیشتر از پنجاه نفر دکتر و پروفسور، اعضای هیئت علمی این کنگره را تشکیل می دادند. بیشتر از پنجاه نفر دکتر و پروفسور به مدت دو روز و نیم پشت تریبون به صورت بسیار فشرده مطالبشان را به همراه اسلایدهایی پراز متن و جدول و عدد ارائه می کردند. پنج پروفسور از آلمان و هلند و دیگر کشورهای اروپایی برای شرکت در این کنگره به ایران سفر کرده بودند.
برداشت من:
شرکت در چنین کنگره ای برای من دقیقا مثل این بود که برای جراحی قلب باز وارد بیمارستانی بشوم که در آن از سرنگ، آنتی بیوتیک، مسکن، گوشی پزشکی، داروی بیهوشی، مواد ضد عفونی کننده، آزمایش خون، نوار قلب، رادیولوژی و خیلی چیزهای دیگر استفاده نمی شود.
سؤال من اینست که در سال 2014 با این همه پیشرفت در فناوری اطلاعات از سخت افزار و نرم افزار گرفته تا زیرساختهای ارتباطی، چرا باید سیصد نفر از بهترین پزشکان کشور این شکلی وقتشان را ضایع کنند؟ منظورم از بهترین پزشکان متخصصینی هستند که تخصصشان کاهش یا درمان درد انسانهاست به کمک پیوند سلولهای بنیادی.
سؤال من اینست که متخصصینی که در علم پزشکی روی لبه علم و تکنولوژی حرکت می کنند، چطور ممکن است که در به اشتراک گذاشتن دانش و تجربه خود، چنین در عهد بوق گیر کرده باشند؟ در عهد تی.وی. در عهد آمفی تئاتر. در عهد ارتباطات یکطرفه. در عهد سخنرانی.
سؤال من اینست که آیا از حضور سیصد (یا دویست یا صد یا حتی پنجاه) متخصص داخلی و پنج پروفسور خارجی بهتر از این نمی توان استفاده کرد؟
نشان دادن عکس مرکز …. و بعد ارائه آمار مربوط به تعداد پیوندهای سلولهای بنیادی انجام شده در آن مرکز توسط خانم دکتر …… در چند اسلاید چه ارزشی دارد؟ نه جدی؟ آیا این اطلاعات قابل ارائه بر روی وب سایت آن مرکز نیست؟ (اگر آن مرکز وب سایت داشته باشد.)
سؤال من اینست که چرا کاری را که براحتی می توان بر روی اینترنت انجام داد، در یک کنگره و با حضور فیزیکی انجام می دهیم؟
من مخالف برگزاری کنگره و کنفرانس (البته نه به عنوان یک قزوینی) نیستم ولی آیا واقعا در یک کنگره با حضور چنین متخصصینی کار بهتری نمی توان انجام داد؟ بهره بیشتری نمی توان برد؟
جواب: می توان.
چگونه؟
کافیست که متخصصین و پروفسورها و هر کسی که یافته ای یا تجربه ای برای به اشتراک گذاری دارد، آنرا بر روی وب سایت کنگره ( یک جستجوی ساده به شما نشان می دهد که کنگره سلولهای بنیادی وب سایت ندارد) ارسال نماید. البته چند هفته قبل از برگزاری کنگره. باید تاکید کنم که منظورم از وب سایت بستری است با قابلیت جستجو و کشف اطلاعات. بستری با هدف تولید و مصرف و رشد محتوا. نه چیزی که عمدتا برای خالی نبودن عریضه و نوشتن آدرسی روی بروشوری ساخته می شود. و منظورم از محتوای ارسالی چیزی است فراتر از فایل پاورپوینتی که تا به امروز در کنگره های عصر حجری ارائه می شده است.
از آنجایی که پزشکان در درمان دردهای بشری هیچ حد و مرزی نمی شناسند و علم پزشکی را بلند پروازانه جلو می برند، شایسته است که من هم مدینه فاضله ای را که از فضای تبادل اطلاعات و دانش و تجربه در ذهنم دارم بدون هیچ محدودیتی اینجا ارائه بدهم:
ایده آل اینست که هر متخصصی که حرفی برای گفتن دارد یا مطلبی برای ارائه، آنرا بر روی یک بستر (platform) ارسال نماید. البته نه یک هفته مانده به برگزاری کنگره ای یا کنفرانسی. بلکه هر زمانی که تجربه ای جدید کسب می شود یا کشفی جدید حاصل می گردد یا ایده ای جدید به ذهن می رسد. هر زمان که نطفه ایده ای شکل می گیرد یا ایده جدیدی متولد می گردد. نیازی به منتظر ماندن تا کنگره بعدی نیست. چرا هر متخصص (حداقل آنها که دغدغه به اشتراک گذاشتن مطالب و تجربیاتشان را با دیگران دارند) نباید یک وبلاگ داشته باشد؟
هر مطلب، هر ویدئو، هر عکس، هر داستان می تواند تعدادی برچسب داشته باشد. و تعدادی لینک به مطالب همان شخص یا اشخاص دیگر. به همین سادگی. مطالب یا محتوا به همین سادگی قابل کشف و جستجو می شوند. حالا دیگر کافیست لینک وبلاگ (یا هر بستر دیگری از) شرکت کنندگان یک کنگره به همراه یک ابر برچسب از نوشته ها و تجربه های آنها در وب سایت کنگره قرار بگیرد.
به این ترتیب وب سایت کنگره پلی خواهد بود بین یک جستجوگر در آن زمینه خاص (سلولهای بنیادی) از یک طرف و از طرف دیگر آدمهایی که به علت سالها تحقیق و تمرین و تجربه و آزمون و خطا در آن زمینه خاص حرفی برای گفتن دارند. پلی که فراتر از یک موتور جستجو، وعده دور هم جمع شدن چنین آدمهای برجسته ای در یک زمان و مکان خاص و امکان گفتگو با آنها را هم می دهد.
این یک داستان علمی تخیلی نیست. کاملا عملی است. سالیان سال است که عملی شده است. هزینه ای هم ندارد. این معجزه چند سالی است که اتفاق افتاده است. ما در عصر انقلاب اطلاعات زندگی می کنیم. خودتان را به خواب نزنید. همانطور که همه پذیرفته اند که پنیسیلین کشف شده است. و واکسن فلج اطفال و اشعه ایکس و داروی بیهوشی و قلب مصنوعی و سلولهای بنیادی و جراحی از راه دور و چرخیدن زمین به دور خورشید و مساوی بودن تعداد دنده های زن و مرد و خیلی چیزهای دیگر.
با این فرض من شرکت کننده می توانم با صرف یکی دو ساعت وقت بر روی وب سایت کنگره 1- موضوعات و مطالب مورد علاقه خودم را پیدا کنم. 2- آدمهای صاحب آن تجربیات و مطالب را شناسایی کنم. 3- درباره تاریخچه و سوابق علمی، مطالعاتی، فرهنگی، فردی آن آدمها کمی مطالعه کنم. 4- لیستی از سؤالهایی را که دوست دارم از آن آدمها بپرسم تهیه کنم.
در مدینه فاضله ای که من آرزو می کنم، سالن کنگره مثل سالن سینما طراحی نشده است. چون قرار نیست در آن فیلم سینمایی یا تئاتر یا موسیقی زنده پخش بشود. سالن کنگره فضایی است که در آن آدمها می توانند راه بروند. جایی که بتوانند در گروههای کوچک (3-4 نفره) بر حسب موضوع مورد علاقه شان دور یک میز بنشینند و با هم به گفتگو بپردازند.
جستجو. گفتگو. کشف. الهام بخشی. گفتگو. آمیزش ایده ها. گفتگو. تصمیم و برنامه ریزی برای همکاریهای مشترک. گفتگو. جلب توجه. جلب اعتماد. گفتگو. کنجکاوی. پرسشگری. درک بیشتر. گفتگو.
در یک رابطه انسانی. اگر از کامپیوتر و اینترنت خوب استفاده کنیم، تنها کاری که برای آدمها در یک کنگره باقی می ماند لذت بردن و الهام گرفتن و یاد گرفتن از یک رابطه انسانی است. چرا آدمها در انجام وظایف کامپیوترها تا این حد اصرار دارند؟ نه جدی؟
مؤخره:
این بیماری فقط محدود به کنگره سلولهای بنیادی نیست. سال قبل در کنفرانس تله مدیسین شرکت کرده بودم که آنهم به همین منوال برگزار شد. کنفرانس “تله” مدیسین! حدس می زنم اگر کنگره “اشتراک اجتماعی اطلاعات” هم برگزار بشود (گردهماییهای زیادی با عناوینی مانند مدیریت دانش و غیره برگزار شده و باز هم به تناوب می شود) به همین مرض مبتلا خواهد بود. این مرض یک اپیدمی است که گریبانگیر هر جلسه، هر سمینار، هر کنگره، هر کنفرانس و اصولا هر گردهمایی است که آدمها با هدف به اشتراک گذاشتن دانش و تجربه هایشان تشکیل می دهند.
می پرسید این بیماری یا ریشه اش چیست؟
نمی دانم ولی شاید شبیه همان چیزی باشد که در گذشته آدمها درباره ریشه بیماریها باور داشتند:
– ورود یک جسم خارجی به بدن توسط نیروهای ماوراءطبیعی
– جادو
– تسخیر روح
– پارس ناگهانی یک سگ
– چشم بد
– برخورد با یک روح سرگردان
مطالب مرتبط:
جهالت 2.0: باتلاقی که هر اقتصادی را به قعر خود فرو می برد
گوارش اطلاعات، اسهال و یبوست اطلاعاتی و سایر بیماریهای دستگاه گوارش اطلاعات
واقعاً عجیبه که شما به عنوان یه قزوینی با برگزاری کنفرانسهای اینچنینی مخالفید
البته کنفرانس ها و جلسه های جالبی هم برگذار میشه، نمونه اش جلسات بچه های ،لینوکسی و نرافزار آزاده که به همین شکلی که شما دوس داری برگذار میشه
البته من خودم شرکت نکردم اما تعریف هایی که ازشنون شنیدم نشون میده که خیلی مدرن و خوب پیش میرن
سلام
همایش برگزار کردن اهداف دیگهایی داره
مثل خرج کردن چند صد میلیون تومان پول آن سازمان یا مجموعه یا ارگان
دیدن خبر همایش در اخبار
و مصاحبه مسئول مربوطه در روزنامهها و با رادیو و تلویزیون
اضافه شدن یک برگ دیگه به افتخارات مسئول مربوطه
به نظر من مفید بودن همایش و سمینار اصلاً برای برگزارکنندگان خیلی از همایشها و سمینارها مهم نیست
نظر شما در بسیاری از موارد درست است اگرچه مشکلی که من مطرح کرده ام حتی در گردهماییهایی که با نیت خیریه (به دور از اهداف صد میلیونی) برگزار می شوند هم وجود دارد
به علاوه من معتقدم که شرکت کنندگان یک همایش برگزارکنندگان اصلی آن هستند نه کسانی که مصاحبه می کنند و اسم و رسم و سودی از یک گردهمایی عایدشان می شود
شاید
سلام.بعنوان یک دانشجوی پزشکی برای من الهام بخش بود
ممنون که انقدر خوب ایده میدهید و انقدر خوب می نویسید
این پرسش خیلی اساسی است . می تواند منشا خیلی تغییرات نیک بشود
“چرا آدمها در انجام وظایف کامپیوترها تا این حد اصرار دارند؟”
مدینه فاضله شما خیلی زیباست .ولی متاسفانه فاجعه انجاست که خیلی از پزشکان مایادیگر دوستانی که دست اندر کار برگزاری کنگره ها و سمینارها هستند سواد اولیه کامپیوتر را ندارند چه برسدبه این کارهای سختی که شما می فرمایید .شاید باید به سراغ یک جادوگر برویم تا برایمان معجونی درست کند. .
من باور دارم که کار سختی نیست
حداقل سخت تر از ساختن یک ارائه پاورپوینت نیست
شاید آن جادوگر خود من باشم که باید یک متد آموزشی ساده (معجون) برای این کار تدوین کند